بردیا بردیا ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات شیرین بردیا

بالاخره دوسالم شد

1392/12/9 22:19
نویسنده : مامان و بابا
351 بازدید
اشتراک گذاری

نفسم دو سال شاد را باهم سپری کردیم

با خنده هات زندگی ما را شاد تر کردی

خدا را شکر می کنم که نفس گرمت گرمابخش زندگیمان شده خدا را شکر میکنم که دوسال پیش در mri با صدای گریه تو از خواب بیدار می شدم ولی حالا با صدای مامان تای عسل

بابت تمام تحملی که در این مدت داشتی و چیزی نتوانستی بیان کنی از خالقت متشکرم

عزیزم از تلخی قطره ها

کم حوصلگی مامان در نیمه شب بابت شیر

از ...

راحت شدی (ماشالله)

پسرم مرد شدی  تا با کمک او بتوانی مستقل ادامه دهی

مستقل شدنت برام خیلی سخت بود فکر میکردم بعد از شیر دهی از آغوشم جدا می شی

ولی هر چی میگذره عاقل می شی و روش محبت کردن را بهتر یاد می گیری

عاشقتم و از هستی بخش زندگی می خوام  زمانی که میای و احساست را با دست دور گردن گرفتنم نشان میدی هیچوقت ازم نگیره

وقتی به تمام خرابکاریهات فکر میکنم کلی شاد می شم چون کار تو بوده 

زمانی که می ری سر کمد و همه چیز را به هم میریزی و میشکنی وقتی مامان و بابا بهت چیزی می گفتن فورا می رفتی گوشی تلفنت را برمی داشتی و شکایت ما به عمو حمید و جمیله می کردی عزیز مامان

حالا که عزیزم حرف اومدی مامان و بابا و خاله مترجمتن کامل مثلا

اتوبوس:آبو

هواپیما:حمامه

عمو جون:عمو نون

جمیله:ممیله

سمیره:سعیی

ملیکا:مرمر

تلویزیون:فی فی فی یون

کنترل :تنترل

جارو برقی:شارژ

سوئیج ماشین :سوسو

بالش:خاپوف

چایی: تای

دوغ:دوز

خیار:خا

خودکار :خاخا

جوجه:دوده

مورچه :مویته

خرما:فوم

دایی فردین:دایی ساسا

پسته :تسه

کفش:ففش

توپ:پوپ

 


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان الیسا
17 اسفند 92 23:18
چه خوش زبون ماشالله خدا حفظش کنه
حسین
8 خرداد 93 20:31
تولدت مبارک بردیا جون.ایشالا 120ساله بشی.