بردیا بردیا ، تا این لحظه: 12 سال و 30 روز سن داره

خاطرات شیرین بردیا

تولد بردیا

امروز دهم اسفند ماه هزار و سیصد و نود ساعت 12:09 یوهووووووووووووووووووووووووووووووووووو من اوووووووووووووووووووووووووووووووم در طبقه سوم، جلو در اتاق عمل از لای  پارچه سبز بابا را دیدم سلام بابا رفتم طبقه 4 برم تو اتاقم دیدم خاله جمیله با خاله سمیره پشت سرم دارند میان که پرستارا گفتند نفس من ناله داره کلی دلهره بابام داشتم که به خاله هام گفتم به بابام فعلا چیزی نگین چون من خوب خوبم اینها اشتبا می کنند بعد از 15 دقیقه بردنم تو اتاقم 307  گفتم برین به خاله هام بگین بیان خاله جمیله اومد ولی زود رفت خاله سمیره موند ای ای واییییییییی چی بود شیرین بود فکر کنم آب قنده     ای خاله سمیره شیطون واییی...
9 مهر 1391

بردیا

من و بابا داریم صاحب یه پسر ناز و ملوس می شیم اسمش بردیا بابا  محمد مامان مامانم ، تا 16 هفته دیگه تو بغل بابایی عاشقیتیم دوست داریم انشالله سالم بدنیا پا بگذاری  
8 مهر 1391

به به غذا

خدا را شکر بردیا ما هم غذا خور شد ممنونیم از خدا که به ما توان موندن و بابت دادن بردیا تشکر می کنیم دوستت داریم پرودگار مهربان   ...
21 شهريور 1391

واکسن بردیا

بردیا جان با لطف خدا و به سلامتی بالاخره واکسن دو ماهگی و چهار ماهگی هم زدی و خدا را شکر کمی تب بیشتر نکردی دوستت دارم و خدارا شاکرم ...
10 تير 1391